1 کس به عشق تو دستیارم نیست دل بهجر تو پایدارم نیست
2 من نگویم که دیده نیست مرا هست بی روی تو نگارم نیست
3 بیکی دل چه مایه رنج کشم ای دریغا که صد هزارم نیست
1 بهار چون خط بطلان کشید بر منشور صبا کلید بساتین نهاد پیش دبور
2 چو دود ابر بمغز فلک برآمد، شد بچشم انجم، چرخ کبود صورت گور
1 خاتون زمان بدست شبگیر برداشت ز چهره پرده قیر
2 شب کحل شد و چو مردم کهل آمیخت سواد قیر با شیر
1 تا منت توست هم نشینم از ناز نمی کشد زمینم
2 خلخال هلال نعل سازم چون داغ تو می سزد سرینم