- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کس عشوه خونخواری او را نشناسد کس دشمنی و یاری او را نشناسد
2 از بسکه رخ از عربده افروخته چون گل کس مستی و هشیاری او را نشناسد
3 درمان دل خسته بعمدا نکند یار آن نیست که بیماری او را نشناسد
4 بیداری چشم از غم دل بود همه شب دل چون حق بیداری او را نشناسد
5 ترسم که وفایی نکند یار به اهلی چون قدر وفا داری او را نشناسد
6 مرهم وصل تو ما را اتفاقی دست داد ورنه کس را از تو امید دوا هرگز نبود
7 گرچه اهلی مبتلای عشق شد بسیار کس کس بدین رسوایی ما مبتلا هرگز نبود