کس عشوه خونخواری او را از اهلی شیرازی غزل 569

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

کس عشوه خونخواری او را نشناسد

1 کس عشوه خونخواری او را نشناسد کس دشمنی و یاری او را نشناسد

2 از بسکه رخ از عربده افروخته چون گل کس مستی و هشیاری او را نشناسد

3 درمان دل خسته بعمدا نکند یار آن نیست که بیماری او را نشناسد

4 بیداری چشم از غم دل بود همه شب دل چون حق بیداری او را نشناسد

5 ترسم که وفایی نکند یار به اهلی چون قدر وفا داری او را نشناسد

6 مرهم وصل تو ما را اتفاقی دست داد ورنه کس را از تو امید دوا هرگز نبود

7 گرچه اهلی مبتلای عشق شد بسیار کس کس بدین رسوایی ما مبتلا هرگز نبود

عکس نوشته
کامنت
comment