-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کسی کزان سر زلف دو تا نمیترسد معینست که از اژدها نمیترسد
2 مرا ز طعن ملامت گران مترسانید که برگ بید ز باد هوا نمیترسد
3 مریض شوق ز تیر ستم نمیرنجد قتیل عشق ز تیغ جفا نمیترسد
4 از آن دو جادوی عاشق کش تو میترسم کزان بترس که او از خدا نمیترسد
5 چنین که خون اسیران بظلم میریزد گر ز هیبت روز جزا نمیترسد
6 هزار جان گرامی فدای بالایت بیا که کشتهٔ عشق از بلا نمیترسد
7 گر از عتاب تو ترسم تفاوتی نکند کدام بنده که از پادشا نمیترسد
8 از آن ز چشم خوشت خائفم که هندوئیست که از سیاست ترک ختا نمیترسد
9 کسی که تیر جفا میزند برین دل ریش مگر ز ضربت تیغ قضا نمیترسد
10 مرا بزخم قفا گفتمش ز پیش مران که زخم خوردهٔ هجر از قفا نمیترسد
11 بطیره گفت که خواجو چنین که میبینیم ز نوک غمزهٔ خونریز ما نمیترسد