کسی کزان سر زلف دو تا از خواجوی کرمانی غزل 310

خواجوی کرمانی

آثار خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

کسی کزان سر زلف دو تا نمی‌ترسد

1 کسی کزان سر زلف دو تا نمی‌ترسد معینست که از اژدها نمی‌ترسد

2 مرا ز طعن ملامت گران مترسانید که برگ بید ز باد هوا نمی‌ترسد

3 مریض شوق ز تیر ستم نمی‌رنجد قتیل عشق ز تیغ جفا نمی‌ترسد

4 از آن دو جادوی عاشق کش تو می‌ترسم کزان بترس که او از خدا نمی‌ترسد

5 چنین که خون اسیران بظلم می‌ریزد گر ز هیبت روز جزا نمی‌ترسد

6 هزار جان گرامی فدای بالایت بیا که کشتهٔ عشق از بلا نمی‌ترسد

7 گر از عتاب تو ترسم تفاوتی نکند کدام بنده که از پادشا نمی‌ترسد

8 از آن ز چشم خوشت خائفم که هندوئیست که از سیاست ترک ختا نمی‌ترسد

9 کسی که تیر جفا می‌زند برین دل ریش مگر ز ضربت تیغ قضا نمی‌ترسد

10 مرا بزخم قفا گفتمش ز پیش مران که زخم خوردهٔ هجر از قفا نمی‌ترسد

11 بطیره گفت که خواجو چنین که می‌بینیم ز نوک غمزهٔ خونریز ما نمی‌ترسد

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر