-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کسی کو دل بر جانان ندارد دلی دارد ولیکن جان ندارد
2 هر آنکو با سر زلف سیاهش سری دارد سر و سامان ندارد
3 ز غرقاب غمش کی جان توان برد که دریا نیست کان پایان ندارد
4 بهر موئی دلی دارد ولیکن ز چندین دل غمی چندان ندارد
5 قمر گفتم چو رویش دلفروزست ولیکن چون بدیدم آن ندارد
6 نسیم باغ جنت چون عذارش گلی در روضهٔ رضوان ندارد
7 چو قدش باغبان گر راست خواهی خرامان سرو در بستان ندارد
8 ترا با مه کنم نسبت ولی ماه شکنج زلف مشک افشان ندارد
9 چه درمان خواجو ار در درد میری که درد عاشقی درمان ندارد