- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بینیازی ساقی از مینا برون میآورد کو سخن زآن لعل شکرخا برون میآورد
2 فجر پیچد بس که بر خود از طلوع صبحها رشته پنداری مگر از پا برون میآورد
3 نیست راه عشق او را منزلی غیر از جنون کوچه زلفش سر از صحرا برون میآورد
4 پاک شو تا محرم خوبان شوی، بنگر که آب چون سر از پیراهن گلها برون میآورد
5 میکند چون صبح خود را روشناس عالمی هرکه سر از عالم سودا برون میآورد
6 چون حباب از سرکشی بادی که داری در دماغ صرصر مرگ از سرت فردا برون میآورد
7 عارفان، بیپرده کی گویند راز دل به هم؟ با صدف گوهر سر از دریا برون میآورد
8 سیر گلزار جهان واعظ به چشم اعتبار اهل دل را از غم دنیا برون میآورد