-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ابر نیسان باغ را در لؤلؤی لالا گرفت باد بستان دشت را در عنبر سارا گرفت
2 چون گل صد برگ بزم خسروانی ساز کرد بلبل خوش نغمه آهنگ هزار آوا گرفت
3 زاهد خلوت نشین چون غنچه خرگه زد بباغ از صوامع رخت بربست و ره صحرا گرفت
4 ابر را بنگر که لاف در فشانی میزند بسکه از چشمم بدامن لؤلؤی لالا گرفت
5 در دلم خون جگر جایش بغایت تنگ بود از ره چشمم برون جست و ره دریا گرفت
6 ایکه پیش قامتت آید صنوبر در نماز راستی را کار بالایت قوی بالا گرفت
7 چون سواد زلف شبرنگ تو آوردم بیاد از سرم تا پای چون شمع آتش سودا گرفت
8 منکه از کافر شدن ترسی ندارم لاجرم مؤمنم کافر شمرد و کافرم ترسا گرفت
9 چشم خواجو بین که گوید هردم از دریا دلی کای بسا گوهر که باید ابر را از ما گرفت