شبگیر و تنها می‌روی ای از اثیر اخسیکتی غزل 186

اثیر اخسیکتی

اثیر اخسیکتی

اثیر اخسیکتی

شبگیر و تنها می‌روی ای شمع دل‌ها تا کجا

1 شبگیر و تنها می‌روی ای شمع دل‌ها تا کجا دانم بر ما می‌روی اینک تو با ما تا کجا

2 دیبای رخ پرداخته، زلفین مشکین آخته بر تبت و چین تاخته، زان مشک و دیبا تا کجا

3 با ماه عنابی شفق، یا خط کافوری ورق عارض چو گل غرق عرق، ای سر و بالا تا کجا

4 ناهید طوق غبغبت، مه در نقاب عقربت هردم به خط گویان لبت، اهلا و سهلا تا کجا

5 عنبر بود صاحب خبر، صهبا فضول پرده در تو طوق عنبر بر قمر با جام صهبا تا کجا

6 در عقد زلف کافرت، پنهان رخ دین‌پرورت دین کرده عاجز بر درت، کفر آشکارا تا کجا

7 بر چرخ چونی تا زمان، چرخ از عقب مه در عنان جان بر اثر هی‌هی‌زنان، کای جان جان‌ها تا کجا

8 چهرت بهشت جان بود، مهرت به جان ارزان بود جانی و جان پنهان بود، ای جان پیدا تا کجا

9 گل با کله شه رخ زنی، تا بر اثیرت افکنی لعب آوری جولان کنی، چابک‌سوارا تا کجا

عکس نوشته
کامنت
comment