- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شب به هم درشکند زلف چلیپایی را صبحدم سردهد انفاس مسیحایی را
2 گر از آن طور تجلی به چراغی برسی موسی دل طلب و سینه سینایی را
3 گر به آیینه سیماب سحر رشک بری اشک سیمین طلبی آینهسیمایی را
4 رنگ رؤیا زدهام بر افق دیده و دل تا تماشا کنم آن شاهد رؤیایی را
5 از نسیم سحر آموختم و شعله شمع رسم شوریدگی و شیوه شیدایی را
6 جان چه باشد که به بازار تو آرد عاشق قیمت ارزان نکنی گوهر زیبایی را
7 طوطیم گویی از آن قند لب آموخت سخن که به دل آب کند شکر گویایی را
8 دل به هجران تو عمریست شکیباست ولی بار پیری شکند پشت شکیبایی را
9 شب به مهتاب رخت بلبل و پروانه و گل شمع بزم چمنند انجمنآرایی را
10 صبح سرمیکشد از پشت درختان خورشید تا تماشا کند این بزم تماشایی را
11 جمع کن لشکر توفیق که تسخیر کنی شهریارا قرق عزلت و تنهایی را