هرگز گلی نچید دل من ز باغ از اهلی شیرازی غزل 859

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

هرگز گلی نچید دل من ز باغ کس

1 هرگز گلی نچید دل من ز باغ کس روشن نگشت خانه من از چراغ کس

2 بر مژده وصال دگر دل نمی نهم بازی نمیخورم دگر از لهو و لاغ کس

3 در عشق اگرچه هیچ فراغت دلم نیافت هرگز حسد نبرد به عیش و فراغ کس

4 دایم اگر چه سوخته عشق بوده ام هرگز چنین نسوخت دل من ز داغ کس

5 تا رشته ی زجان و رگی باقی از تن است سودای زلف او نرود از دماغ کس

6 اهلی وفا ز مردم عالم طمع مدار کاین جرعه کرم نبود در ایاغ کس

عکس نوشته
کامنت
comment