- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نعمت الله جان به جانان داد و رفت بر در میخانه مست افتاد و رفت
2 سید ما بندهٔ خاص خداست گوییا شد از جهان آزاد و رفت
3 قرب صد سالی غم هجران کشید عاقبت از وصل شد دلشاد و رفت
4 تا نپنداری که او معدوم گشت یا بداد او عمر خود بر باد و رفت
5 برقعه ای از جسم و جان بربسته بود بند برقع را ز رو بگشاد و رفت
6 در خرابات مغان مست و خراب سر به پای خم می بنهاد و رفت
7 چون ندای ارجعی از حق شنود زنده دل از عشق او جان داد و رفت
8 کل شیئی هالک الا وجهه خواند بر دنیای بی بنیاد و رفت
9 نعمت الله دوستان یادش کنید تا نگوئی رفت او از یاد و رفت