نسیم زلف تو از نوبهار از خواجوی کرمانی غزل 676

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

نسیم زلف تو از نوبهار می‌شنوم

1 نسیم زلف تو از نوبهار می‌شنوم نشان روی تو از لاله‌زار می‌شنوم

2 ز چین زلف تو تاری مگر بدست صباست کزو شامه مشک تتار می‌شنوم

3 بهر دیار که دور از تو می‌کنم منزل ندای عشق تو از آن دیار می‌شنوم

4 لطیفه‌ئی که خضر نقل کرد از آب حیات از آن دو لعل لب آبدار می‌شنوم

5 حدیث این دل شوریده بین که موی بموی از آن دو هندوی آشفته کار می‌شنوم

6 گلی بدست نمی‌آیدم برنگ نگار ولی ز غالیه بوی نگار می‌شنوم

7 هنوز دعوی منصور همچنان باقیست چرا که لاف انا الحق ز دار می‌شنوم

8 اثر نماند ز فرهاد کوهکن لیکن صدای ناله‌اش از کوهسار می‌شنوم

9 سرشک دیدهٔ خواجو که آب دجله برد حکایتش ز لب جویبار می‌شنوم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر