نسیم گل دگران را دماغ تازه از اهلی شیرازی غزل 682

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

نسیم گل دگران را دماغ تازه کند

1 نسیم گل دگران را دماغ تازه کند مرا چو مرغ چمن درد و داغ تازه کند

2 چو لاله دامن صحرا گرفته ام بی دوست که داغ حسرت من گشت باغ تازه کند

3 فراغت همه کس درد دل برد اما مراست درددلی کش فراغ تازه کند

4 تنم شوق همچون چراغ سوزد اشک چه روغنی است که سوز چراغ تازه کند

5 دماغ اهلی مسکین بسوزد آتش غم ببخش جرعه خود تا دماغ تازه کند

6 بی لب شکرین او من چه کنم شکر لبان تلخی زهر حسرتم از شکر که میرود؟

7 زخم فراق بر جگر اهلی زار اگر نخورد اینهمه سیل خون بگو کز جگر که میرود؟

عکس نوشته
کامنت
comment