-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نسیم باد صبا چون ز بوستان آید مرا ز نکهت او بوی دوستان آید
2 برو دود ز ره دیده اشک گرم روم ز بسکه از دل پرخون من بجان آید
3 قلم چه شرح دهد زانکه داستان فراق نه ممکنست که یک شمه در بیان آید
4 اگر بجانب کرمان روان کنم پیکی هم آب دیده که در دم بسر دوان آید
5 برون رود ز درونم روان باستقبال چو بانگ دمدمهٔ کوس کاروان آید
6 چو خونیان بدود اشک و دامنم گیرد که باش تا خبر یار مهربان آید
7 سرم بباد رود گر چو شمع از سر سوز حدیث آتش دل بر سر زبان آید
8 در آرزوی کنار تو از میان بروم گهی که وصف میان تو در میان آید
9 بدین صفت که توئی آب زندگانی را ز شوق لعل لبت آب در دهان آید
10 سفر گزید و آگه نبودی ای خواجو که سیر جان شود آنکو بسیر جان آید