نسیم‌الصبح از جلال الدین محمد مولوی غزل 3211

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

نسیم‌الصبح جد بابتشار

1 نسیم‌الصبح جد بابتشار و بشر حین یأتی بانتشار

2 واتحفنی لباس‌الجد منه فانی من لباس الجد عاری

3 فقد احرقت فی صد و بعد بنار لا تسلنی ای نار

4 اما تصغی الی قلب حریق ینادی، یا حذاری، یا حذاری

5 و مما خان بی‌دهر قتول و ما قدحان لی ادراک ثاری

6 اذا ما فیک افنی فیک احیی اذا ما انت جاری، انت جاری

7 ظللت کیونس فی بطن حوت فمذ صح‌الهوی کسروا فقاری

8 الا یا صاح انظر فی خدودی تری او صافه ان کنت قاری

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر