- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نک بهاران شد صلا ای لولیان بانگ نای و سبزه و آب روان
2 لولیان از شهر تن بیرون شوید لولیان را کی پذیرد خان و مان
3 دیگران بردند حسرت زین جهان حسرتی بنهیم در جان جهان
4 با جهان بیوفا ما آن کنیم هرچ او کردهست با آن دیگران
5 تا حریف خود ببیند او یکی امتحان او بیابد امتحان
6 نی غلط گفتم جهان چون عاشق است او به جان جوید جفای نیکوان
7 جان عاشق زنده از جور و جفاست ای مسلمان جان که را دارد زیان
8 راه صحرا را فروبست این سخن کس نجوید راه صحرا را دهان
9 تو بگو دارد دهان تنگ یار با لب بسته گشاد بیکران
10 هر که بر وی آن لبان صحرا نشد او نه صحرا داند و نی آشیان
11 هر که بر وی زان قمر نوری نتافت او چه بیند از زمین و آسمان
12 هر کسی را کاین غزل صحرا شود عیش بیند زان سوی کون و مکان