- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کارم از دست دل فرو بستست عقلم از جام عشق سرمستست
2 زلف او در تکسرست ولیک دل شوریده حال من خستست
3 با دلم کس نمی کند پیوند بجز از حاجبش که پیوستست
4 هر کجا در زمانه دلبندیست دل در آن زلف دلگسل بستست
5 یا رب این حوری از کدام بهشت همچو مرغ از چمن برون جستست
6 با منش هر که دید میگوید فتنه بنگر که با که بنشستست
7 عجب از سنبل تو میدارم که چه شوریدهٔ زبر دستست
8 دل ریشم چو در غمت خون شد مردم دیده دست ازو شستست
9 گرچه بگسستهئی دل از خواجو بدرستی که عهد نشکستست