- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 فضای خاطرم از غم از آن غبار ندارد که آرزوی جهان، از دلم گذار ندارد
2 جهان چو معرکه تیغ بازی است حذر کن چه پا نهی به میان؟ این میان کنار ندارد!
3 بزرگیی که در آن نیست چشم لطف بمردم بود چو کوه بلندی که چشمه سار ندارد
4 شده است سیر ز مردارخواری غم دنیا که شاهباز دلت رغبت شکار ندارد
5 بود بقدر درشتی ضرور بی ادبان را که دست سوده شود هر گلی که خار ندارد
6 سخن مجوی دگر واعظ از شکسته دل من فسرده است ز بس آتشم؟ شرار ندارد