یارم به چوگان باختن چون از اهلی شیرازی غزل 588

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

یارم به چوگان باختن چون رو به میدان می‌نهد

1 یارم به چوگان باختن چون رو به میدان می‌نهد از هرکه خواهد گوی سر گردن چه چوگان می‌نهد

2 چون غنچه دل پر داغ شد از خنده آن نوگلم یک لطف ظاهر می‌کند صد داغ پنهان می‌نهد

3 ظلمی که چشمش می‌کند جای هزار افغان بود مهر خموشی بر لبم آن لعل خندان می‌نهد

4 هرچند چشم مست او استاد سحر و غمزه است بالای استاد ابرویش از غمزه دکان می‌نهد

5 گردون که خون عاشقان بی‌مزد و بی‌منت بریخت خوش باش کآخر خون ما مزدش به دامان می‌نهد

6 از چشم ساقی هر طرف مستان به خون غلتیده‌اند این فتنه‌ها خود می‌کند بر چرخ تاوان می‌نهد

7 اهلی چو یاد آمد مرا آهوی چشم آن پری مجنون‌صفت جان از تنم رو در بیابان می‌نهد

عکس نوشته
کامنت
comment