بنده محمودست و سلطان از خواجوی کرمانی غزل 526

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

بنده محمودست و سلطان در ره معنی ایاز

1 بنده محمودست و سلطان در ره معنی ایاز کار دینداران نمازست و نماز ما نیاز

2 ایکه از بهر نمازت گوش جان بر قامتست قامتی را جوی کاید سرو پیشش در نماز

3 گر ز دست ساقی تحقیق جامی خورده‌ئی می پرستی را حقیقت دان وهستی را مجاز

4 حاجیان چون روی در راه حجاز آورده‌اند مطرب عشاق گو بنواز راهی از حجاز

5 هر گروهی مذهبی دارند و هر کس ملتی مذهب ما نیست الا عشق خوبان طراز

6 پیش رامین هیچ گل ممکن نباشد غیر ویس پیش سلطان هیچکس محمود نبود جز ایاز

7 سوختیم ای مطرب بربط نواز چنگ زن ساز را بر ساز کن و امشب دمی با ما بساز

8 بلبل دلسوز بین از نالهٔ ما در خروش شمع بزم افروز بین از آتش ما در گداز

9 ای خوشا در مجلس روحانیان گاه صبوح دلنوازان عود سوز و پرده سازان عود ساز

10 گفتمش بازآ که هرشب چشم من بازست گفت مرغ وصلم صید نتوان کرد با این چشم باز

11 باز پرسیدم ز زلفش کز چه رو آشفته‌ئی گفت خواجو قصهٔ شوریدگان باشد دراز

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر