شعر من نان از جلال الدین محمد مولوی غزل 981

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

شعر من نان مصر را ماند

1 شعر من نان مصر را ماند شب بر او بگذرد نتانی خورد

2 آن زمانش بخور که تازه بود پیش از آنک بر او نشیند گرد

3 گرمسیر ضمیر جای ویست می‌بمیرد در این جهان از برد

4 همچو ماهی دمی به خشک طپید ساعتی دیگرش ببینی سرد

5 ور خوری بر خیال تازگیش بس خیالات نقش باید کرد

6 آنچ نوشی خیال تو باشد نبود گفتن کهن ای مرد

عکس نوشته
کامنت
comment