-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بیمارم و لب تشنه و از قافله مانده آبی که بود در جگرم ز آبله مانده
2 بگشا سر آن زلف چو زنجیر و نگه کن جان داده صد آشفته و در سلسله مانده
3 تن غرقه بخون دل و محبوب نه راضی ما خسته و پا در گل و او در گله مانده
4 رفتند رقیبان همه در کعبه مقصود عاجز صفتانند درین مرحله مانده
5 جان رخت ببست از تن پر درد و هنوزش در گوش و دل از ناله من غلغله مانده
6 فریادرس ایعقل گرانمایه که اهلی در چنگ حریفان تنگ حوصله مانده