- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود یوسف مصر درین زاویه زندانی بود
2 گوشه ای بود و غمش آمد و تشویشم آمد شد پریشان دلم و جای پریشانی برد
3 پاسبان مست و ملک بیخرد و سگ در خواب همه شب تا سحر این دولتم ارزانی بود
4 مقری صبح شعب می زد و من می کردم سجده بت را که نه هنگام مسلمانی بود
5 عشق می خواند ز خطش صفت صنع خدای عقل گم گشت که در غایت نادانی بود
6 شاد گشتم، ولی افسوس غمش خوردم، از آنک شادیم عاریتی و غم من جانی بود
7 ز آه عشق است بسی داغ به پیشانی من چه کنم؟ کز ازل این نقش به پیشانی بود
8 جان بهای نظری، چشم توام فرمان داد عذر بپذیر که این قیمت فرمانی بود
9 تشنه بر چشمه گذر کرد و نشد لب تر، زانک بخت خسرو که ازین کرده پشیمانی بود