- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چراغ عشق من افروخت شمع خلوت دوست فروغ معنی من زنور طلعت اوست
2 مرا که گفت و شنید فرشته پروا نیست چه جای دردسر ناصحان بیهده گوست
3 بلاست دل بتو دادن قیاس عقل اینست ولی جمال تو بیش ز قیاس ما دلجوست
4 بیاو گشت چمن کن که دل برد از دست چو نوخطان سبزی که باز بر لب جوست
5 ز سنبلت دل اهلی چو نافه سوخت از آن هر آن نفس که بر آرد نسیم مشکین بوست
6 اهلی اسیر ششدر غم گشت چاره نیست بیچاره نامراد بناچار مانده است