چراغ عشق من افروخت شمع از اهلی شیرازی غزل 170

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

چراغ عشق من افروخت شمع خلوت دوست

1 چراغ عشق من افروخت شمع خلوت دوست فروغ معنی من زنور طلعت اوست

2 مرا که گفت و شنید فرشته پروا نیست چه جای دردسر ناصحان بیهده گوست

3 بلاست دل بتو دادن قیاس عقل اینست ولی جمال تو بیش ز قیاس ما دلجوست

4 بیاو گشت چمن کن که دل برد از دست چو نوخطان سبزی که باز بر لب جوست

5 ز سنبلت دل اهلی چو نافه سوخت از آن هر آن نفس که بر آرد نسیم مشکین بوست

6 اهلی اسیر ششدر غم گشت چاره نیست بیچاره نامراد بناچار مانده است

عکس نوشته
کامنت
comment