1 ای نور چشم من سخنی هست گوش کن چون ساغرت پر است بنوشان و نوش کن
2 در راه عشق وسوسه اهرمن بسیست پیش آی و گوش دل به پیام سروش کن
3 برگ نوا تبه شد و ساز طرب نماند ای چنگ ناله برکش و ای دف خروش کن
4 تسبیح و خرقه لذت مستی نبخشدت همت در این عمل طلب از می فروش کن
5 پیران سخن ز تجربه گویند گفتمت هان ای پسر که پیر شوی پند گوش کن
6 بر هوشمند سلسله ننهاد دست عشق خواهی که زلف یار کشی ترک هوش کن
7 با دوستان مضایقه در عمر و مال نیست صد جان فدای یار نصیحت نیوش کن
8 ساقی که جامت از می صافی تهی مباد چشم عنایتی به من دردنوش کن
9 سرمست در قبای زرافشان چو بگذری یک بوسه نذر حافظ پشمینه پوش کن