جانم به فدا از جلال الدین محمد مولوی غزل 1470

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

جانم به فدا بادا آن را که نمی‌گویم

1 جانم به فدا بادا آن را که نمی‌گویم آن روز سیه بادا کو را بنمی جویم

2 یک باره شوم رسوا در شهر اگر فردا من بر در دل باشم او آید در کویم

3 گفتم صنم مه رو گه گاه مرا می جو کز درد به خون دل رخساره همی‌شویم

4 گفتا که تو را جستم در خانه نبودی تو یا رب که چنین بهتان می گوید در رویم

5 یک روز غزل گویان والله سپارم جان زیرا که چو مو شد جان از بس که همی‌مویم

عکس نوشته
کامنت
comment