جانم از بادهٔ لعل تو از خواجوی کرمانی غزل 112

خواجوی کرمانی

آثار خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

جانم از بادهٔ لعل تو خراب افتادست

1 جانم از بادهٔ لعل تو خراب افتادست دلم از آتش هجر تو کباب افتادست

2 گر چه خواب آیدت ای فتنهٔ مستان در چشم هر که از چشم و رخت بی خور و خواب افتادست

3 باز مرغ دل من در گره زلف کژت همچو کبکیست که در چنگ عقاب افتادست

4 ای که بالای بلند تو بلای دل ماست دلم از چشم تو در عین عذاب افتادست

5 دست گیرید که در لجه دریای سرشک تن من همچو خسی بر سر آب افتادست

6 خبر من بسر کوی خرابات برید که خرابی من از بادهٔ ناب افتادست

7 تا چه مرغم که مرا هر که ببیند گوید بنگر این پشه که در جام شراب افتادست

8 خرم آن صید که در قید تو گشتست اسیر حبذا دعد که در چنگ رباب افتادست

9 ای حریفان بشتابید که مسکین خواجو برسرکوی خرابات خراب افتادست

عکس نوشته
کامنت
comment