- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جانم از بادهٔ لعل تو خراب افتادست دلم از آتش هجر تو کباب افتادست
2 گر چه خواب آیدت ای فتنهٔ مستان در چشم هر که از چشم و رخت بی خور و خواب افتادست
3 باز مرغ دل من در گره زلف کژت همچو کبکیست که در چنگ عقاب افتادست
4 ای که بالای بلند تو بلای دل ماست دلم از چشم تو در عین عذاب افتادست
5 دست گیرید که در لجه دریای سرشک تن من همچو خسی بر سر آب افتادست
6 خبر من بسر کوی خرابات برید که خرابی من از بادهٔ ناب افتادست
7 تا چه مرغم که مرا هر که ببیند گوید بنگر این پشه که در جام شراب افتادست
8 خرم آن صید که در قید تو گشتست اسیر حبذا دعد که در چنگ رباب افتادست
9 ای حریفان بشتابید که مسکین خواجو برسرکوی خرابات خراب افتادست