-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مدار جان من از بهر جان ما روزه از آنکه جانی و جان را دهد عنا روزه
2 لب پر از می و گویی که روزه می دارم تو خود بگوی که باشد چنین روا روزه
3 اگر تو روزه برای خدای می داری مدار بیش برای خدای را روزه
4 ز دیده ساخته ام شربتی، ولی نخوری اگر به روزه ترا خوش بود، خوشا روزه
5 یک ابرویت نگرم، روزه گیرم از پی وصل به دیدن مه ابرو کنم قضا روزه
6 ببرد تشنگی خلق را که از لب تو به آب چشمه حیوان شد آشنا روزه
7 به نوحه کرد لبالب لبان خسرو را فقاع از آن لب شیرین گشاد تا روزه