- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نامه من برت از کان شفا میآید محترم دار که این نامه ز ما میآید
2 از سیهکاری من گشته گریزان از من شکوهها دارد و در پیش شما میآید
3 گر بگوید سخن بی سر و پا گوش مکن که به غمازی ما باد صبا میآید
4 هرکه پرسد ز که این نامه رسیده است بگو از شهنشه منش بی سر و پا میآید
5 بوی مهر از تو گمان کرده که میآید لیک دید وقتی که نیامد به صدا میآید
6 بوی عشق آید باز از من اگر یک روزی دیدم از جنس بشر بوی وفا میآید
7 چون به دربار شه عشق رسی کرنش کن کاندر آنجا به ادب شاه و گدا میآید
8 رخ نماید برباید دل و آید اما با دوصد عشوه به یغما بر ما میآید
9 به کجا رو کنم از دست خیالت هرجا رخت بربندم با من همهجا میآید
10 اندرین کوه که من کرده مکان موسی اگر آید آنجا ز کف افکنده عصا میآید
11 عارف آید برت آن روز که صد سجده شکر جای آری و بگویی: «به خدا میآید»!