1
بلبل شوریده فغان می کند
شکوه ز آشوب جهان می کند
2
دامن گل گشته ز دستش رها
ناله و فریاد و امان می کند
3
باد خزان پیرهن گل درید
دامن گل شد ز نظر ناپدید
4
سرو چو یعقوب از این غم خمید
غصه قد سرو، کمان می کند
5
خارجه در مجلس ما جا گرفت
نرگس شهلا ره ایما گرفت
6
لاله ازین داغ به دل جا گرفت
عاقبت این هیز زیان می کند
7
شد «پرتیوا» پی غارتگری
ریخته دزدان عوض مشتری
8
نه گل به جا ماند و نه باغی
هر یک ز سو به سراغی
9
دزد ز هر سوی به غارتگری
خیره سری بین که چه ها می کند