- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای دل آخر تا کی این دیوانگی هر زمانی با منت بیگانگی
2 خود گرفتم، یار شمع مجلس است بر تو واجب نیست، این پروانگی
3 دام او را، مرغ کشتی بس بود مرغ او را کرد خواهی دانگی
4 کی شود معشوق دست آموز تو او چنان وحشی، تو زینسان خانگی
5 آفتابی بر فلک خرمن زده است ذره این جا کیست از بیمایگی
6 تهمت زنجیر او، بردر زده است حلقه وار از حلقه فرزانگی
7 تهمت زنجیر با دیوانگان خود عجب حرفی است، از دیوانگی
8 بسکه افسونها بگوشت کرد اثیر در زبان این و آن افسانگی