جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

بت از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 2845

غزل 2845 ام از 6329 غزلیات

بت من به طعنه گوید چه میان ره فتادی

1 بت من به طعنه گوید چه میان ره فتادی صنما چرا نیفتم ز چنان میی که دادی

2 صنما چنان فتادم که به حشر هم نخیزم چو چنان قدح گرفتی سر مشک را گشادی

3 شده‌ام خراب لیکن قدری وقوف دارم که سرم تو برگرفتی به کنار خود نهادی

4 صنما ز چشم مستت که شرابدار عشق است بدهی می و قدح نی چه عظیم اوستادی

5 کرم تو است این هم که شراب برد عقلم که اگر به عقل بودی شکافدی ز شادی

6 قدحی به من بدادی که همی‌زنم دو دستک که به یک قدح برستم ز هزار بی‌مرادی

7 به دو چشم شوخ مستت که طرب بزاد از وی که تو روح اولینی و ز هیچ کس نزادی

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر بت من به طعنه گوید چه میان ره فتادی

شاعر شعر بت من به طعنه گوید چه میان ره فتادی چه کسی است ؟

شاعر شعر بت من به طعنه گوید چه میان ره فتادی جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر بت من به طعنه گوید چه میان ره فتادی در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر بت من به طعنه گوید چه میان ره فتادی چیست ؟

قالب شعر بت من به طعنه گوید چه میان ره فتادی غزل است

مضمون اصلی شعر بت من به طعنه گوید چه میان ره فتادی چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, می‌نوشی است.
بنر