- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خونم به جور تیغ تو در گردن خودست هر کس با تو دوست بود دشمن خودست
2 مستانه سرو ناز تو ره میرود مگر سرمست جلوه ای خرامیدن خودست
3 خار ره تو هر که بسوزن کشد ز پا همچون مسیح خار رهش سوزن خودست
4 جز تیغ دوست کیست که فریادرس شود ما را که کار دل همه در گردن خودست
5 هرگز نظر به خرمن عالم نمی کند اهلی که خوشه چینی اش از خرمن خودست
6 فکند از آن سخنت شور در عجم اهلی که چاشنی حدیث تو از شه عرب است