- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چشم دل منعم سیر، ز اسباب نمیگردد از ریگ روان صحرا سیراب نمیگردد
2 عیب است زبس تندی از مردم روشن دل از خجلت خود آتش، چون آب نمیگردد
3 بیشوق شنیدن حرف، از دل بزبان ناید تا آب نخواهد گشت، دولاب نمیگردد
4 در خواب اجل، راحت از خواب نمی بینی بر چشم دل از فکرش، تا خواب نمیگردد
5 عکس گل رخسارش، در آب اگر افتد از حیرت آن در بحر، گرداب نمیگردد
6 آن چهره آتشگون، زان شوخ که من دیدم چون زلف برآن عارض، بیتاب نمیگردد