درد دل من از حد و اندازه از عطار نیشابوری غزل 125

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

درد دل من از حد و اندازه درگذشت

1 درد دل من از حد و اندازه درگذشت از بس که اشک ریختم آبم ز سر گذشت

2 پایم ز دست واقعه در قیر غم گرفت کارم ز جور حادثه از دست درگذشت

3 بر روی من چو بر جگر من نماند آب بس سیل‌های خون که ز خون جگر گذشت

4 هر شب ز جور چرخ بلایی دگر رسید هر دم ز روز عمر به دردی دگر گذشت

5 خواب و خورم نماند و گر قصه گویمت زان غصه‌ها که بر من بی خواب و خور گذشت

6 اشکم به قعر سینهٔ ماهی فرو رسید آهم از روی آینهٔ ماه درگذشت

7 در بر گرفت جان مرا تیر غم چنانک پیکان به جان رسید وز جان تا به بر گذشت

8 بر جان من که رنج و بلایی ندیده بود چندین بلا و رنج ز دردم بدر گذشت

9 بر عمر من اجل چو سحرگاه شام خورد زان شام آفتاب من اندر سحر گذشت

10 عطار چون که سایهٔ عزت بر او نماند چون سایه‌ای ز خواری خود در به در گذشت

عکس نوشته
کامنت
comment