امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی
امیرخسرو دهلوی

دل من برد، نتوان یافت از امیرخسرو دهلوی غزل 1144

غزل 1144 ام از 2198 غزلیات

دل من برد، نتوان یافت بازش

1 دل من برد، نتوان یافت بازش که دستی نیست بر زلف درازش

2 شدم در کندن جان نیم کشته ز چشم نیم مست و نیم نازش

3 به من بخشید اجلهای خود، ای خلق که میرم هر زمان در پیش بازش

4 چرا محمود از غیرت نمیرد؟ که میرد دیگر پیش ایازش

5 به کار دوست جان هم نیست محرم که با بیگانه نتوان گفت رازش

6 رها کن تا کف پایت ببوسم پس آنگه شویم از اشک نیازش

7 شبی خواهم به بالینت شوم شمع تو در خواب خوش و من در گدازش

8 دلم افتاد در چوگان زلفش به بازی گوی دیوانه مسازش

9 جفاها می کنی بر من، مکن شرم که شد شرمنده، خسرو زان نوازش

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر دل من برد، نتوان یافت بازش

شاعر شعر دل من برد، نتوان یافت بازش چه کسی است ؟

شاعر شعر دل من برد، نتوان یافت بازش امیرخسرو دهلوی می باشد.

شعر دل من برد، نتوان یافت بازش در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر دل من برد، نتوان یافت بازش چیست ؟

قالب شعر دل من برد، نتوان یافت بازش غزل است

مضمون اصلی شعر دل من برد، نتوان یافت بازش چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر