-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل من برد، نتوان یافت بازش که دستی نیست بر زلف درازش
2 شدم در کندن جان نیم کشته ز چشم نیم مست و نیم نازش
3 به من بخشید اجلهای خود، ای خلق که میرم هر زمان در پیش بازش
4 چرا محمود از غیرت نمیرد؟ که میرد دیگر پیش ایازش
5 به کار دوست جان هم نیست محرم که با بیگانه نتوان گفت رازش
6 رها کن تا کف پایت ببوسم پس آنگه شویم از اشک نیازش
7 شبی خواهم به بالینت شوم شمع تو در خواب خوش و من در گدازش
8 دلم افتاد در چوگان زلفش به بازی گوی دیوانه مسازش
9 جفاها می کنی بر من، مکن شرم که شد شرمنده، خسرو زان نوازش