دلم را گاه آن آمد که از امیرخسرو دهلوی غزل 445

امیرخسرو دهلوی

آثار امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

دلم را گاه آن آمد که کام از عیش برگیرد

1 دلم را گاه آن آمد که کام از عیش برگیرد ز دست ساقی دوران چو گردون جام زر گیرد

2 ملامت می کند ما را خرد در عشق ورزیدن دل عاشق کجا قول خود را معتبر گیرد؟

3 به عیاری کسی آرد شبی معشوق خود در بر که جان بر کف نهد تا روز ترک خواب و خور گیرد

4 ز راز خلوت ما شمع چون روشن کند رمزی بگو پروانه تا خادم زبان شمع برگیرد

5 اگر لشگر کشد سلطان به ویرانی، چه غم باشد؟ گدایی را که صد کشور به یک آه سحر گیرد

6 گر از دست غمت خسرو شود فانی، ندارد غم به پایت گر دهد جان را، حیات نو ز سر گیرد

عکس نوشته
کامنت
comment