دلم از گرد کلفت، شام دیجور از واعظ قزوینی غزل 576

واعظ قزوینی

آثار واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

دلم از گرد کلفت، شام دیجور است پنداری!

1 دلم از گرد کلفت، شام دیجور است پنداری! در او یاد جمالت، آتش طور است پنداری!

2 نظر بر خرمن جمعیت ما همدمان دارد جهان تنگ بر ما دیده مور است پنداری

3 شود پر باد چون از عجب، سوی خویشت بیند نگاه چشم خودبین، نیش زنبور است پنداری!

4 خموشست و، ازو در هر رگ جانیست فریادی زبان عاشقان مضراب طنبور است پنداری

5 بچشم زنده دل، مرگست واعظ خواب آسایش به پیش عاشقان، بستر لب گور است پنداری

عکس نوشته
کامنت
comment