دلم مرید مرادست و دیده از خواجوی کرمانی غزل 597

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

دلم مرید مرادست و دیده رهبر دل

1 دلم مرید مرادست و دیده رهبر دل سرم فدای خیال و خیال در سر دل

2 کمند زلف ترا گر رسن دراز آمد در آن مپیچ که دارد گذر بچنبر دل

3 دلم چگونه نماید قرار در صف عشق چنین که زلف تو بشکست قلب لشکر دل

4 بود که ساقی لعل تو در دهد جامی مرا که خون جگر می‌خورم ز ساغر دل

5 دل صنوبریم همچو بید می‌لرزد ز بیم درد فراق تو ای صنوبر دل

6 تو آن خجسته همای بلند پروازی که در هوای تو پر می‌زند کبوتر دل

7 دلم ربودی و تا رفتی از برابر من نرفت یکسر مو نقشت از برابر دل

8 چگونه در دل تنگم قرار گیرد صبر که می‌زند سر زلف تو حلقه بر درِ دل

9 بملک روی زمین کی نظر کند خواجو کسی که ملک وصالش بود مسخر دل

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر