مرا دل با یکی مانده از امیرخسرو دهلوی غزل 1930

امیرخسرو دهلوی

آثار امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

مرا دل با یکی مانده ست جایی

1 مرا دل با یکی مانده ست جایی که ناید روزی از کویش صبایی

2 همه کس ز آتش بیگانه سوزد من مسکین به داغ آشنایی

3 بیا، ای زاغ، کاین آن استخوان است که بر وی سایه اندازد همایی

4 مزن طعنه پریشانیم بگذار که عمرم رفت بر باد هوایی

5 به جرم عشق کشتن حاجتم نیست که داند عشق کردن هم سزایی

6 مه و خورشید گو، بر جای خود باش که ما هم شاهدی داریم جایی

7 ز عشقت کار من جایی رسیده ست بجز مردن نمی بینم دوایی

8 ز تیغت بیم خسرو بیش از این نیست که گیرد دامنت خون گدایی

عکس نوشته
کامنت
comment