ای دل مبتلای من شیفتهٔ از عطار نیشابوری غزل 691

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

ای دل مبتلای من شیفتهٔ هوای تو

1 ای دل مبتلای من شیفتهٔ هوای تو دیده دلم بسی بلا آن همه از برای تو

2 رای مرا به یک زمان جمله برای خود مران چون ز برای خود کنم چند کشم بلای تو

3 نی ز برای تو به جان بار بلای تو کشم عشق تو و بلای جان، جان من و وفای تو

4 باد جهان بی وفا دشمن من ز جان و دل گر نکنم ز دوستی از دل و جان هوای تو

5 پرده ز روی برفکن زانکه بماند تا ابد جملهٔ جان عاشقان مست می لقای تو

6 جان و دلی است بنده را بر تو فشانم اینکه هست نی که محقری است خود کی بود این سزای تو

7 چشم من از گریستن تیره شدی اگر مرا گاه و به‌گاه نیستی سرمه ز خاک پای تو

8 گر ببری به دلبری از سر زلف جان من زنده شوم به یک نفس از لب جانفزای تو

9 هست ز مال این جهان نقد فرید نیم جان می نپذیری این ازو پس چه کند برای تو

عکس نوشته
کامنت
comment