سرم فدای رهی باد کان سوار از اهلی شیرازی غزل 807

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

سرم فدای رهی باد کان سوار آید

1 سرم فدای رهی باد کان سوار آید سری که خاکره او نشد چه کار آید

2 تو جلوه یی کن و صد مرغ دل بدام آور چه حاجت است که طاووس در شکار آید

3 خوش است گفت و شنید تو بی حکایت غیر بلی خوش است نسیمی که بی غبار آید

4 مگر تو روی بپوشی پری صفت که دمی دل رمیده ما باز باقرار آید

5 مران چو ذره محبان خویش ای خورشید که گر یکی رود از دیده صدهزار آید

6 ز گریه اهلی اگر آب زندگی باری درخت بخت تو خشک است کی ببار آید

عکس نوشته
کامنت
comment