شیشه دل بهر خوبانم ز دست از اهلی شیرازی غزل 259

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شیشه دل بهر خوبانم ز دست افتاده است

1 شیشه دل بهر خوبانم ز دست افتاده است کار دل از دست خوبان در شکست افتاده است

2 در گلستان جمالت زان دو چشم می پرست کافری خونخواره در هر گوشه مست افتاده است

3 با نهال قامتت چون سایه ای سرو سهی سربلندی چون کند طوبی که پست افتاده است

4 او که در عشق از غم دین پند عاشق میدهد گو غم خود خور که عاشق بت پرست افتاده است

5 نیست ما را غم که دین و دل فتاد از دست ما می بده ساقی که اکنون هرچه هست افتاده است

6 کی نهم جام می از کف چون دهم آسان ز دست گوهری کز چشمه خضرم بدست افتاده است

7 جز سر زلف تو صید خاطر اهلی نکرد این چنین صیدی کسی را کم به شست افتاده است

عکس نوشته
کامنت
comment