1 سیرم ازخوان سیه کاسه گردون، هر چند قرص مهر و مهم آرایش خوان می بینم
2 آن چنان خسته ام از دست خسیسان کامروز مرهم از خستن شمشیر و سنان می بینم
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 نسیم زلف آن سیمین صنوبر مرا بر کرد دوش از خوابگه سر
2 گل افشانان ببالینم گذر کرد پیامی داد ازان معشوق دلبر
1 همیشه بود نعمتت را خورنده ز آزاد و بنده، چه خرد و چه رنده
1 تا زلف تو کفر را خریداری کرد تسبیح ز روی شوق زناری کرد
2 کعبه ز سر شوق ببت خانه شتافت بت زنده شد و ترا پرستاری کرد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **