- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گل من مگو که لب را بکسی گشاد هرگز که به گلشن وصالش نوزید باد هرگز
2 من ازین دو چشم غلطان چه مراد نقش بندم که ز ششدر امیدم نبود گشاد هرگز
3 نه که شادی وصالم ندهد زمانه و بس که بهرچه دل نهادم دگرم نداد هرگز
4 مگرت بیاد آرم غم خود ز ناله ورنه ز غرور خوبی از کس نکنی تو یاد هرگز
5 دل عاشقان ز خوبان همه شاد باد یارب دل اهلی از تو بی غم نفسی مباد هرگز
6 بیمار عشق دیده فرو بست از حیات چشم امید درپی درمان بود هنوز
7 فرهاد مرد و صورت شیرین ز سنگ رفت اهلی چه صورت است که حیران بود هنوز