1 چشمم نورت در این و آن دید روشن چشمی که آن چنان دید
2 غیری نگذاشت غیرت تو غیر تو چو نیست چون توان دید
3 جام است و شراب هر دو با ما این دیدهٔ ما همین همان دید
4 گوئی که چگونه دید چشمت بگذر ز نشان که بی نشان دید
5 دریای محیط دیدهٔ ما در جام جهان نما روان دید
6 دیده نظری ز نور او یافت آن نور لطیف او به آن دید
7 در دیدهٔ مست نعمت الله نوریست که چشم ما عیان دید
دیدگاهها **