رسید مست من از می برخ گل از اهلی شیرازی غزل 1244

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

رسید مست من از می برخ گل افکنده

1 رسید مست من از می برخ گل افکنده رخی و صد گل خوبی لبی و صد خنده

2 کلاله بسته و چون گل گشاده پیشانی زرشک او مه تو چین بچهره افکنده

3 گشاده از مه ابرو چو حلقه کعبه در امید بروی هزار درمانده

4 کسیکه کشته خوبان نشد چه میداند که زهر چشم بتان مرده میکند زنده

5 چو مه بر آمده از صورتی که از شرمش فرو رود بزمین آفتاب تابنده

6 بجمله ملتفت اما تغافلش با من تفافلی بهزار التفات ارزنده

7 سر نیاز نهادم بسجده آن بت که ای بحسن خداوند و ما همه بنده

8 همیشه خلعت حسن تو تازه باد چو گل ولی زیاد مبر اهلی کهن ژنده

عکس نوشته
کامنت
comment