-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 رسید مست من از می برخ گل افکنده رخی و صد گل خوبی لبی و صد خنده
2 کلاله بسته و چون گل گشاده پیشانی زرشک او مه تو چین بچهره افکنده
3 گشاده از مه ابرو چو حلقه کعبه در امید بروی هزار درمانده
4 کسیکه کشته خوبان نشد چه میداند که زهر چشم بتان مرده میکند زنده
5 چو مه بر آمده از صورتی که از شرمش فرو رود بزمین آفتاب تابنده
6 بجمله ملتفت اما تغافلش با من تفافلی بهزار التفات ارزنده
7 سر نیاز نهادم بسجده آن بت که ای بحسن خداوند و ما همه بنده
8 همیشه خلعت حسن تو تازه باد چو گل ولی زیاد مبر اهلی کهن ژنده