سگ توام من و عمری بغم اسیر از اهلی شیرازی غزل 1013

اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

سگ توام من و عمری بغم اسیر شدم

1 سگ توام من و عمری بغم اسیر شدم مرانم از در خود این زمان که پیر شدم

2 امید از تو نگاهی بگوشه چشم است من از جهان بامید تو گوشه گیر شدم

3 بجان هنوز خریدار یوسفم هر چند که او عزیز جهان گشت و من فقیر شدم

4 نداشت زخم من از مرهم طبیبان سود هم از خدنگ تو آخر دوا پذیر شدم

5 تو آفتابی از آن خوارم از تو یکذره که من بطالع کم دره حقیر شدم

6 شدم به تیر ملامت نشانه در عالم ز بسکه سینه کرده پیش تیر شدم

7 اسیر عشق تو چون اهلیم مکش زارم که کشتنی نشدم گر ترا اسیر شدم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر