- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد گل بد عهد به بستان وفا باز آمد
2 آن همه مستی و شوخی و بلا انگیزی باز جان من دلسوخته را باز آمد
3 چند گاهی دلم از فتنه امان یافته بود وه که این درد دل رفته کجا باز آمد!
4 آفتابی که سیه روی ویم زین دم سرد قدری نرم شد و بر سر ما باز آمد
5 آنکه همواره جفا بود و ستم عادت او کرد آهنگ وفا و ز جفا باز آمد
6 به دعا پیش خود آوردمش، اما عجب است در جهان عمر کسی کی به دعا باز آمد
7 چون دران کوی روم، خلق برآرد فریاد کاینک آن شهره انگشت نما باز آمد
8 دل گمگشته خود جستم و دربانش گفت که دل رفته درین کوی کرا باز آمد؟
9 زاهدا، توبه مفرما ز رخ خوب که من بت پرستم، نتوانم به خدا باز آمد
10 دی ز بوی تو به حیله ز صبا جان بردم باز آن وقت شد و باد صبا باز آمد
11 خسروا، تن به قضا ده که هواهای کهن تازه شد از سر و ایام بلا باز آمد