خشمگین یار مرا دل به از امیرخسرو دهلوی غزل 736

امیرخسرو دهلوی

آثار امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد

1 خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد گل بد عهد به بستان وفا باز آمد

2 آن همه مستی و شوخی و بلا انگیزی باز جان من دلسوخته را باز آمد

3 چند گاهی دلم از فتنه امان یافته بود وه که این درد دل رفته کجا باز آمد!

4 آفتابی که سیه روی ویم زین دم سرد قدری نرم شد و بر سر ما باز آمد

5 آنکه همواره جفا بود و ستم عادت او کرد آهنگ وفا و ز جفا باز آمد

6 به دعا پیش خود آوردمش، اما عجب است در جهان عمر کسی کی به دعا باز آمد

7 چون دران کوی روم، خلق برآرد فریاد کاینک آن شهره انگشت نما باز آمد

8 دل گمگشته خود جستم و دربانش گفت که دل رفته درین کوی کرا باز آمد؟

9 زاهدا، توبه مفرما ز رخ خوب که من بت پرستم، نتوانم به خدا باز آمد

10 دی ز بوی تو به حیله ز صبا جان بردم باز آن وقت شد و باد صبا باز آمد

11 خسروا، تن به قضا ده که هواهای کهن تازه شد از سر و ایام بلا باز آمد

عکس نوشته
کامنت
comment