-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مطرب عاشقان بجنبان تار بزن آتش به مؤمن و کفار
2 مصلحت نیست عشق را خمشی پرده از روی مصلحت بردار
3 تا بنگریست طفل گهواره کی دهد شیر مادر غمخوار
4 هر چه غیر خیال معشوقست خار عشقست اگر بود گلزار
5 مطربا چون رسی به شرح دلم پای در خون نهادهای هش دار
6 پای آهسته نه که تا نجهد چکرهای خون دل به هر دیوار
7 مطربا زخمهای دل میبین تا ندانند خویشتن خوش دار
8 مطربا نام بر ز معشوقی کز دل ما ببرد صبر و قرار
9 من چه گفتم کجا بماند دلی گر دلم کوه بود رفت از کار
10 نام او گوی و نام من کم کن تا لقب گویمت نکوگفتار
11 چون ز رفتار او سخن گویم دل کجا میرود زهی رفتار
12 شمس تبریز عیسی عهدی هست در عهد تو چنین بیمار