مطرب از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 1156

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

مطرب عاشقان بجنبان تار

1 مطرب عاشقان بجنبان تار بزن آتش به مؤمن و کفار

2 مصلحت نیست عشق را خمشی پرده از روی مصلحت بردار

3 تا بنگریست طفل گهواره کی دهد شیر مادر غمخوار

4 هر چه غیر خیال معشوقست خار عشقست اگر بود گلزار

5 مطربا چون رسی به شرح دلم پای در خون نهاده‌ای هش دار

6 پای آهسته نه که تا نجهد چکره‌ای خون دل به هر دیوار

7 مطربا زخم‌های دل می‌بین تا ندانند خویشتن خوش دار

8 مطربا نام بر ز معشوقی کز دل ما ببرد صبر و قرار

9 من چه گفتم کجا بماند دلی گر دلم کوه بود رفت از کار

10 نام او گوی و نام من کم کن تا لقب گویمت نکوگفتار

11 چون ز رفتار او سخن گویم دل کجا می‌رود زهی رفتار

12 شمس تبریز عیسی عهدی هست در عهد تو چنین بیمار

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر