- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مشک و عنبر گر ز مشک زلف یارم بو کند بوی خود را واهلد در حال و زلفش بو کند
2 کافر و مؤمن گر از خوی خوشش واقف شوند خوی را خود واکند در حین و خو با او کند
3 آفتابی ناگهان از روی او تابان شود پردها را بردرد وین کار را یک سو کند
4 چنگ تنها را به دست روحها زان داد حق تا بیان سر حق لایزالی او کند
5 تارهای خشم و عشق و حقد و حاجت میزند تا ز هر یک بانگ دیگر در حوادث رو کند
6 شاد با چنگ تنی کز دست جان حق بستدش بر کنار خود نهاد و ساز آن را هو کند
7 اوستاد چنگها آن چنگ باشد در جهان وای آن چنگی که با آن چنگ حق پهلو کند
8 باز هم در چنگ حق تاریست بس پنهان و خوش کو به ناگه وصف آن دو نرگس جادو کند
9 نرگسان مست شمس الدین تبریزی که هست چشم آهو تا شکار شیر آن آهو کند